می خواهم آنقدر دیدگانم را بر آرزوهای دل ببندم و ذهنم را از اندیشه های نیک لبریز کنم که حتی با چشمان بسته هم بتوانم به هفت اقلیم عشقت پرواز نمایم و رها از تمام قید و بندها فقط به لبخند خشنودی تو امیدوار باشم پس چه زیباست اکنون که عزم آسمانی شدن دارم برای رسیدن به اوج نگاهت یاری ام فرمایی...
ادامه...
به پسرم درس بدهید. او باید بداند که همه ی مردم
دادگر و همه ی آنها رو راستنیستنداما بهپسرم بیاموزید که به ازای هر بدکار انسانی خوب هم وجود دارد. به او
بگوییدبه ازای هر
سیاستمدارخودخواه
رهبر جوانمردی هم یافت می شود. به او بیاموزیداگر با کار و زحمتخویشیک دلار کسب کند ,
بهتر از آن است کهجایی رویزمین , پنج دلار بیابد.
به اوبیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدنلذت ببرد.او را از غبطه خوردن
بر حذر دارید. به او نقش و تاثیر مهم خندیدنرایادآور شوید. اگر می توانیدبه اونقش موثرکتابدر زندگی راآموزش دهیدبه او بگوییدبیندیشد, به پرندگان در حالپرواز در دل آسمان دقیق شودبه گلهای درون باغچه و زنبورها
که درهوا پرواز می کنند دقیق شود و بنگرد.به پسرم بیاموزید که در مدرسهبهتر این است که مردود شود اما با تقلببه قبولیبرسد. به پسرم یاد بدهید با
ملایم ها ملایم وبا گردن کش ها گردن کش باشد.به او بگویید به باورهایش باور داشتهباشد.حتی اگر همه بر خلاف او حرف بزنندبه پسرم یاد بدهید که همه ی
حرف ها رابشنود و سخنی را که به نظرش درستمی رسد برگزیند. ارزشهای زندگی را بهپسرم آموزش دهید. اگر می توانید بهپسرم یاد بدهید که در اوج غم و اندوهلبخند به لب داشته باشد. به او بیاموزیدکه از اشک ریختن خجالت نکشد.
به اوبیاموزید که می تواند برای اندیشهو شعورش مبلغی تعیین کتد.اما قیمتگذاری برای دلبی معناست. به اوبگویید که تسلیم هیاهو نشود و
اگر خود را بر حق میداندپای سخنشبایستد و با همهی نیرو
مبارزه کند.درکار آموزش به پسرمنرمی به خرج دهید امااز او یک
نازپرورده نسازیدبگذاریدشجاع باشد. به او
بیاموزید که به مردم باور داشته باشد.توقع زیادی استاما ببینید که چه می
توانید بکنید.
وارش...(ع. ش.)
جمعه 27 فروردینماه سال 1389 ساعت 01:20 ب.ظ