منم امروز و همان راه دراز...

در بیابانی دور

که نروید جزخار

که نتوفد جز باد

که نخیزد جز مرگ

که نجنبد نفسی از نفسی

خفته در خواب کسی!

زیر یک سنگ کبود

در دل خاک سیاه

می درخشد دو نگاه

که به ناکامی از این محنتگاه

کرده افسانه ی هستی کوتاه

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

باز می خندد مهر

باز می تابد ماه

باز هم قافله سالار وجود

سوی صحرای عدم پوید راه

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

با دلی خسته و غمگین-همه سال-

دور از این جوش و خروش

می روم جانب آن دشت خموش

تا دهم بوسه بر آن سنگ کبود

تا کشم چهره بر آن خاک سیاه

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

وندرینراه دراز

می چکد بر رخ من اشک نیاز

می دود در رگ من زهر ملال

منم امروز و همان راه دراز

منم اکنون و همان دشت خموش

من و آن زهر ملال

من و آن اشک نیاز

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

بینم از دور، در آن خلوت سرد

در دیاری که نجنبد نفسی از نفسی

ایستاده است کسی!

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

روح آواره ی کیست؟

پای آن سنگ کبود

که در این تنگ غروب

پر زنان آمده از ابر فرود؟

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

می تپد سینه ام از وحشت مرگ

می رمد روحم از آن سایه ی دور

می شکافد دلم از زهر سکوت!

مانده ام خیره به راه

نه مرا پای گریز

نه مرا تاب نگاه

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

شرمگین می شوم از وحشت بیهوده ی خویش!

سرونازیست که شاداب تر از صبح بهار

قد بر افراشته از سینه ی  دشت

سرخوش از باده ی تنهایی خویش

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

شاید این شاهد غمگین غروب

چشم در راه من است!

شاید این بنده ی صحرای عدم

با منش یک سخن است

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

من در اندیشه که این سرو بلند

وین همه تازگی و شادابی؟

در بیابانی دور

که نروید جز خار

که نتوفد جز باد

که نخیزد جز مرگ

که نجنبد نفسی از نفسی

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

غرق در ظلمت این راز شگفتم، ناگاه

خنده ای می رسد از سنگ به گوش

سا یه ای می شود از سرو جدا!

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

در گذرگاه غروب

در غم آویز افق

لحظه ای چند به هم می نگریم

سایه می خندد و می بینم واااای.........

مادرم می خندد ...

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

مادر، ای مادر خوب

این چه روحی ست عظیم؟

وین چه عشقی ست بزرگ؟

که پس از مرگ نگیری آرام؟

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

تن بی جان تو در سینه ی خاک

به نهالی که در این غمکده تنها ماندست

باز می بخشد جان!

قطره خونی که به جا مانده در آن پیکر سرد،

سرو را تاب و توان می بخشد

♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠ ♠

شب هم آغوش سکوت

می رسد نرم ز راه

من از آن دشت خموش

باز رو کرده به این شهر پر از جوش وخروش

می روم خوش به سبکبالی باد

همه ذرات وجودم آزاد

همه ذرات وجودم فریاد!

(فریدون مشیری)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد