WHEN I CAME DRENCHED IN THE RAIN…
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم
BROTHER SAID: “ WHY DON`T YOU TAKE AN UMBRELLA WHIT YOU?”.
برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟
SISTER SAID:” WHY DIDN`T YOU WAIT UNTILL IT STOPPED”.
خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
DAD ANGRILIY SAID:” ONLY AFTER GETTING COLD YOU WILL REALISE”.
پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد.
BUT MY MOM AS SHE WAS DRYING MY HAIR SAID”
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت:
“STUPID RAIN”
بارانِ احمق
THAT`S MOM!!!
این است معنی مادر!!!
به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد...(ح. پناهی)