دلگیرم از مردم این آبادی... دلگیرم از آدم های رنگ شده اش...
چقدر بیگانه ام با همسایه ها این سالها...
چقدر دلتنگ می شوم این روزها...
چقدر دلم کسی را نمی خواهد این شب ها...
باور کردم
تنهایی را
غربت را
باور کنید راست میگویم ...
دلم بی کسی می خواهد...
دلم تنهایی می خواهد...
و در این هبوط اجباری سراغ ندارم تنهاتر و غریبتر از تو....
گرچه در روزمرگیهایم گم کرده ام نشانی ات را...
دلتنگم، دلواپسم، دریابم...
کجایی... کجا لایق بهشت حضورت شده...
هر جا که که باشی مشتاقانه آدینه ای را منتظریم که فریاد برآری:
الا یا اهل العالم اناالامام القائم؛
الا یا اهل العالم انا الصمصام المنتقم؛
و پر کنی همه تنهایی و غربت و بی کسی هایمان را...