زمزمه ی سبز دعا

منزه است خدائیکه می نگارد رد پای مورچه را بر سنگ خارا

منزه است خدائیکه می یابد مسیر پرنده را در آسمان

منزه است خدائیکه نیست از ورای او نهایتی

نیست معبود به حقی جز خدا به شماره شبها و روزگاران، به شماره موجها و دریاها

نیست معبود به حقی جز خدا به شماره پلک بر هم نهادن چشم ها

یا رب خواهم که امانم دهی؛

امان ده مرا از آنچه از آن به هراسم، بپذیر از من اندک طاعتم، ای ذخیره قلب من در مقابل همه ی داشته ها...

ای خواسته ی تمنای من در مقابل همه خواستنی ها...

ای آنکه به واسطه او رخنه افتد در مرز سختی ها و مشکلات

ای که خواهش شود از او بیرون به بستان گشایش

ای که رام شود به نیرویش بلای سرکش

تویی که خوانده شوی برای هر مهمی

تو پناهی در هر پیشامدی

پروردگارا، باز کن از من آنچه که بر قامتم سنگینی می کند و خمیده ام ساخته آنچه که چون بغضی سخت و سهمگین گلویم را می فشارد...

تسلط اندوهم را در هم شکن که تو توانایی در دفع آنچه که گرفتارم ساخته است؛

نظرات 1 + ارسال نظر
امیرحسین چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:38 ق.ظ http://stbekal.blogsky.com

زیبا بود. ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد