مناسک حج را به جای می آورد که باز انبوه نامه های دعوت به امام رسید، نامه های کوفیانی که از عجز و ناتوانی خبر می داد و از صبری برای برپایی یک حکومت حق بر کوفه، نامه های خواهش و درخواست کمک، این نامه ها بر امام تکلیف شد و برپایی حکومت عدل و حقیقت را اولاتر از مناسک حج شمرد و حج خود را در عرفه ناتمام گذارد. ارزش امربه معروف و نهی از منکر با اینکار امام مشخص گردید؛
امام به همراه اولاد و اصحابش در صحرای عرفه اتراق نمودند؛ روز بعد عزم رفتن داشتند و امروز آخرین روز حج بود؛
امام می دانست که اینان همان مردمی هستند خون بر دل پدر کردند؛ و در را بر پهلوی مادر باردارش کوبیدند،؛ اینان همان مردمی بودند که حرمت دخت پیامبر را شکستند و علی را زنجیر به گردن در کوچه پس کوه های کوفه به زمین کشیدند؛
اینان همان ها بودند که از علی رخ می پوشیدند که ناچار به سلام گفتن نباشند؛
اما باز اما به ایشان فرصت داد و آنان را به خاطر اعمال گذشته شان رها ننمود؛
امام می دانست که دان " باید ترک بردارد تا گلی بشکفد"
امام می دانست که این سفر را بازگشتی نیست و دیگر سرزمین حج را نمی بیند؛ اما باز فرصت روئیدن داد؛ روئیدن به ...
عرفه با وداع غمگین امام معرفت یافت و عرفه آذین بسته شد به آخرین ناله های ابا عبدا...
سالهاست که از آن حادثه تلخ می گذرد اما عرفه همچنان وادی سرگردانی است؛ عرفه بر ابراهیم عید قربان گرفت و بر ابا عبدا... در عاشورا 72 قربانی...
پرسیدم:
عرفه از چه روی اینگونه غمگین و غریبی؟ گم کرده ای داری؟ سفر کرده ای و یا از دست رفته ای؟
پاسخ گفت:
وادی مقدسی بودم که همه را معرفت می بخشیدم اما حضوری سبز مرا روزی لایق ناله های وداع خود دید؛ از آن روز در حسرت بازگشت آن حضور سبز
غریبانه هم نوا با بازمانده اش می گریم
سالهاست که خاکم قدمگاه مسافرین سرزمین وحی است اما تا کنون داغ غروب غریبانه ی وداع آخر ابا عبدا... را از یاد نبرده ام
من تا ابد عزادار حسینم...
مهتاب