مسافر

چه اندوه بارند جاده های بی همسفری

 و چه بغض آلود است تنها رفتن

 آنجا را که همراهی از جنس باران نباشد

و چه مهربانند لحظه های که از تو سرشارند

گر چه نیستی

و انگار هر دم توئی  
که می شکفی
درون لحظه هایم

با هر چه حس خوب که در عالم است

چقدر خوب است که توباشی!

"که تو انعکاس طپش های دلم هستی

 وقتی باران برای پنجره "و ان یکاد" می خواند..."

و می شد حادثه ای باشد در گذر این روزها...

!!!. انگار خدا در گوش لحظه هایم زمزمه می کند که تو را برای طراوت هماره های هنوز من هدیه خواهد کرد اگر نا خوانده قضاوت نشود... و من دستی به سوی آسمان دراز و چشمانم به مشرق زمین... شاید این آخرین واگویه های امسال باشد... و آرزویم برای مردمانم...

"یا مقلب القلوب والابصار

یا مدبر الیل و النهار

یا محول الحول والاحوال

حوّل حالنا الی احسن الحال "

نظرات 4 + ارسال نظر
لیلا چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ب.ظ http://www.raheasemoni.blogfa.com

سلام عید تون مبارک سال خوبی داشته باشین .

... پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ق.ظ

الهی! ما اظنک تردنی فی حاجة قد افنیت عمری فی طلبها منک...

سرخوش آن عید که آن بانی نور
رخ بنماید از کعبه ظهور
قلبها را مرهم عهدی زند
از حرم بانگ اناالمهدی زند
...

... پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:17 ق.ظ

‎کلاس اول خواندیم : آن مرد در باران آمد ، اکنون میفهمم تا آن مرد نیاید ، باران نخواهد آمد . به امید ظهورش
السلام علیک یا حجت بن الحسن المهدی -عجل الله تعالی فرجه الشریف

صورتک یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:36 ب.ظ

[گل]سال نو مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد