اگر نبود...

وقتی میان اینهمه اضطراب موعودمان را تحریف می کنند، چگونه می توان عهد را زمزمه کرد در بغض حیات... وقتی مکتبی که موعودش هم خبر ز میعادش ندارد را ساعت می دهند، دیگر چه فرقی می کند ایرانیش بنامند یا خارجی... وقتی شیرینی بودن ها و ماندن ها و شدن ها را فدای شادی لحظه ها می کنند، چگونه می توان هر خلقتی را "ابتغا وجه اللّه" دید... وقتی خیابان های شهرمان زوی خیلی از خیابان های ممالک فرنگ را سپید کرده، تفکیک، مرهم بر کدامین درد دینمان است...  وقتی پشت هر هق هق انسانی تصویر سیاهی از ظلمی روا شده بر مظلومی است، از مهر سخن راندن یعنی چه... وقتی حرف های مشا می شود قانون، کجای این فاصله ها و حق و نا حق شدن ها را باید حد گذاشت... وقتی... قرآن داریم و می خوانیم و تفسیر به بلندای شب یلدا و بعضا عمل هم و اینجاییم... اگر... خدا به دادمان برسد... خدا را هزار بار سپاس که قران داریم...

و لبخند بزنید

لبخند بزنید
وقتی سختتان آمد و دیدید دارد یادتان می‌افتد
و حس کردید "انّ مع ‌العسر یسرا"
لبخند بزنید
وقتی دلتان گرفت و  زدید زیر گریه
و حس کردید "ان الانسان لفی خسر"
لبخند بزنید
قبل از این‌که حسابی دیر بشود
و باورتان بشود "لیس للانسان الا ما سعی"

!!!. و وقتی تو از کنار باوری آنچنان ژرف به این ساده گی می گذری، دیگر برایم فرقی نمی کند فردا باران می بارد یا نه...

نظرات 3 + ارسال نظر
... چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:21 ب.ظ

...
اگر یادتان بود و باران گرفت...
دعایی به حال بیابان کنید...

رسول پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:47 ب.ظ http://www.rmsh.mihanblog.com

سلام
نمی توانم نظری در باره ی این مطن بدهم
زیباست...

رسول سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ب.ظ http://www.rmsh.mihanblog.com

کاش همه مانندآن کس باشیم
که زیاد بشنویم وکم بگوییم
کاش سکوت کنیم منتظر ندا باشیم
کاش همیشه در دل غوغای عشق به پا بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد