انگار سالها پیش در گوش لحظه هایمان زمزمه
و بر باورمان حک کرده اند که ما
برای دفاع از حقیقت، حکم از قرآن
و برای دفاع از اسلام ناب محمدی، حکم از رسول خدا
و برای دفاع ازعدالت، حکم از علی
و
برای دفاع از آزاده گی، حکم از حسین
و برای دفاع از
"ولایت"، حکم از "عباسِ علی" داریم
و من دعای بارانی چشمانم را
همین جا کنار رازقی های پشت پنجره اتاقم
و میان ربنای اشک هایم
فریاد
می کنم
بگذار هر که هر
چه می خواهد بگوید
بگذار هر که هر
چه دوست دارد بگوید
اگر غرب و شرق با
هم یک کاسه بشوند یا نشوند
اگر بر دارمان آویزند
خواص سکوت کنند یا نکنند
کسی قهر کند یا نکند
باران ببارد یا نبارد
نه با
قلم که با خون خواهیم نوشت:
ما دست از اسلام،
قرآن و اهل بیت و ولایتشان بر نمی داریم
که باورمان،
ایمانمان و جانمانند...
!!!. و تو مهربانِ سرزمین رازقی ها... کاش بداانی چه دردی میکشم و چه رنجی می برم از غصه های این روزهای تو... کاش بدانی ... و نم نم اشکهای دعای سحرم در گوش لحظه هایم تلقین کرده اند که روزی بارانی خواهد گرفت... و خواهد برد همه قصه هایِ غصه های مرا...
« کسی قهر کند یا نکند
ما دست از اسلام، قرآن و اهل بیت و ولایتشان بر نمی داریم
که باورمان، ایمانمان و جانمانند...»
پس از فاطمیه بنویسید...
از فرزند یاس کبودی که این روزها دلش را به درد آورده اند و یا شاید به درد آورده ایم...
سری به کوچه های بنی هاشم زدم که بر سردرش نوشته بودند: « باوضو وارد شوید... اینجا خیمه گاه فاطمه است...»
منزل اول واقعه کساء بود...
منزل دوم لیلة المبیت...
و منزل بعدی غدیر خم...
منزل منزل تو را در میان کوچه ها می بُرد...
از سقیفه؛ از فدک؛ از کوچه ای که چادر مادر را خاکی کرد...
در میان کوچه ها کاه گلی باشی و بغض تو را نگیرد؟؟؟!!!
از بیت الاحزان میگذری...
میروی ناگاه خود را مقابل خانه فاطمه (س) میابی
جلوی در هیزم ریخته اند...
پشت در یاس های کبود پرپر شده است...
اشک تو را فرا نگیرد؟؟؟!!!
منزل های بعدی را توان گفتن ندارم...
اگر رفتید و
یادتان بود و باران گرفت... دعایی به حال بیابان کنید
نمایشگاه کوچه های بنی هاشم
دانشگاه تهران
ضلع شمالی مسجد دانشگاه
از ۱۱:۳۰ صبح الی ۱۹
۵شنبه: ۱۴-۱۹
جمعه: ۱۶-۱۹
تا روز شهادت دایر میباشد...