باور ندارم...

اینجا شهر من است،

در شهر من، باران و بابونه و رازقی همه بوی خدا می دهند،

و گاهی انگار دنیا آدمها را با خود برده است

گم شده اند و آن وقت دیگر

انگار

اینجا باران قهر و ماهی ها بغض کرده اند،

اینجا نقابها، شوق باریدن را از باران گرفته اند،

اینجا آدمهای رنگ شده، مهر مادران را تبعید کرده اند،

اینجا عدالتِ قلابی، نخلستان علی را پژمرده است،

اینجا خواهش ها، شوق خروشیدن را از رودها گرفته اند،

اینجا شهر من است؟ باور ندارم...

آیین ما و شهر ما و نقاب!!!

باور ندارم... اما

نقابها را که دیدم شکستم،

آیه های غریب و تنها را که دیدم شکستم،

و شاید من سالها پیش شکستم، آنجا که،

دل لبریز از قصه ی غصه چاه را که شنیدم، شکستم،

و هر بار که پهلویی شکست، هزار بار شکستم،

بعدها رنج مردمانم را که دیدم، شکستم،

هر بار که نقابی از صورتی افتاد، شکستم،

هر بار که غروب چشمان مادری منتظر به دری را که دیدم، شکستم،

شکستم اما نبریدم، نگسستم،

چون اشکهای دعای سحرم نویدم داده،

روزی بارانی خواهد گرفت...

و من هنوز و هر روز،

باران را به چشمهای همیشه تشنه ام نوید می دهم

و تبسمی را به لبهای بسته ام

و آمدن نور را به چشمهای خیره ام

و تو تمام روزهای سخت را طاقت بیاور، همیشه نوری برای روشنای زندگی هست...

"وَعَد اللّه الّذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنَّهم فى الأرض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکّننّ لهم دینهم الّذى ارتضى لهم و لیبدِّلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننى و لایشرکون بى شیئاً" (مبارکه نور- آیه 55)

!!!. راستی یوسف زهرا، شعرهایم را می خوانی

دوست دارم که بخوانی

خوب صبح جمعه ندبه ی تو دلم می خواهد

و غروبش هوای نفسِ تو دلم می خواهد...

به خورشید قسم، نفسم می گیرد در هوایی که نفسهای تو نیست...

!!!. این روزها ذکر لبم شده هر لحظه: "الهی حرمله آتش بگیری..."

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ق.ظ

هیچ چیزندارم جزکلی واژه که معطلند میان گفتن و نگفتن...و سکوت همین جاست که جواب همه مساله هاست....بگویم لذت بردم دروغ گفته ام...عاشق تر شدم...و البته مصر تر...بر انتقام سیلی زهراو گلوی شش ماهه...آتشمان زدید
علی علی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:53 ب.ظ

اینجا آسمان ابریست، آنجا را نمی دانم
اینجا شده پاییز، آنجا را نمی دانم
اینجا فقط رنگ است، آنجا را نمی دانم
اینجا دلی تنگ است، آنجا را نمی دانم

آسمان جمعه 2 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:21 ب.ظ http://www.bluew88.blogfa.com

سلام دوست عزیز
رد پای خدا در وبلاگ من...

منتظر حضور سبزتون هستم[گل]

هاله شنبه 3 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:02 ب.ظ

قصه اصحاب کهف دروغ است. اگر یک شب هم بخوابی فراموش می شوی

انسان سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ب.ظ http://eensan.persianblog.ir

یوسف هرا شعرای شما رو هم بخونی دردی دوا نمیکنه . که خودشم نمیدونه کی میاد .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد