زندگی بی مرز است

زندگی بی مرز است

سالها تابیدیم

مثل آرایش نور

مثل امواج پریشان خروش

مثل آواز قرین باران

سالها تابیدیم...

تا مگر چشمانی، پی آواز حقیقت برود.

تا مگر میوه کال هزیان

از سرِ خوابِ شما ها بپرد.

رو سیاهی است این شب

که گر از تابشِ مهتاب تهی برماند.

در روان ها گمنام!

سالها تابیدیم.

تا مگر ذلت بی تابِ شب

رو به پایان برود.

مگر از نور چه هست؟ که سیاهی ماند؟

باید از شب پرسید.

چه غمی داری تو؟

باید از جغد پرسی: که چرا بیدار است.

وقتی عالم همه در خواب غریق

زندگی بی مرز است

راز آرامش شب مخفی نیست

راز آرامش شب در نور است.

راز آرامش شب بی پرواست!

گاهی از تاریکی نور تولد دارد.

سالها تابیدیم.

و شب نگاه شاهد

اشک پاک دیده، دردل ظلمت این شب روئید.

و خدا می داند،

بنده ی مات درش، پی شب نالان است.

و خدا می داند گه چه آدمهایی

از دل وحشتِ شب پارسانید.

و اگر تابیدیم.

لطف آهنگ ظریفِ لیل است.

هر کسی بینا نیست!

ذهن را برچینید

هر سیاهی شب نیست.

شب همانقدر هشیار

که دل روشن روز

اگر از من پرسی:

هر سیاهی شب نیست

در شبانگاه نوری است.

که از روز نمی تابد باز

عاشقان می دانند.

جذبه ی ظلمت شب بی پرواست.

اگر از نور پرسی.

و اگر در پی وزن نور بی تابی.

دل آرامش شب نورانی است! 

طیبه فلاح نژاد (فروزان)

نظرات 1 + ارسال نظر
ایرانی جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:50 ب.ظ

ببین امریکا به چه روزی افتاده که مقابل شما درمونده بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد