بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
برین نامه بر عمرها بگذرد
بخواند هر آن کس که دارد خرد
بسی رنج بردم بدین سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
جهان کردهام ازسخنچونبهشت
از این بیش تخم سخن کس نکشت
چو این نامور نامه آمد به بن
ز من روی گیتی شود پر سُخُن
نمیرم از این پس که من زندهام
که تخم سخن را پراکندهام
هرآن کس که دارد هـُشو رایودین
پس از مرگ، بر من کند آفرین