باران ببار که دل باخته ام به باران...

به شوق دیدار باران آمدم کنار پنجره باران نیامد
چتری بدست گرفتم زدم به کوچه باران نیامد
ندا رسید چتر کنار بگذار
زیر باران خیس باید شوی
زیر باران زیر نور ماه
باید به تنت چشانی نم نم عشق را


چتر کنار گذاشتم
آغوش باز کردم
باران ببار دلم هوس صدایت دارد
تشنه لب ز خانه گریختم دل هوس نم نم تو دارد
تمام قطرات مال من
به آغوشم ببار تمام تنم مال تو
آسمان نوبت توست لطفی نما
که باران هوس کرده جانم
صدای باران می اید
اسمان می بارد
باران مرا در بر بگیر
ببار گناه ز جانم بشوی
باران حکم آب کوثر داری
جان زین گناه پاک کنی
باران دل گرفته بود
گلو ز بغض لبریز بود
باران بخشیدی بر من شوق پرواز را
بانگ زدم زیر باران من هم باریدم
من به عشق باران باریدم
باران خواهم زیر هجوم قطراتت جان ببازم
یا که من هم قطره شوم و با تو سوی دریا روم
باران دل هوس بوی یار دارد
دو قطره است در جهان مقدس
یکی اشک و دیگری باران
باران ببار که دل باخته ام به باران

وارش...

نظرات 1 + ارسال نظر
hassan پنج‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:21 ق.ظ http://hassanfulady.blogsky.com

سلام دوست عزیز .آدرس وبلاگ منو در جعبه لینک ثبت کن.من هم همین کار رو در وبلاگ خودم انجام می دم.یادت نره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد