تعبیر نام تو

یافتن معنای نام تو در واژگان یک فرهنگ؟

چه یاوه پنداری!

سنگینی معنای ترا کدام واژه می کشد بر دوش؟

که تو کوه بلند معنایی!

و واژه ها، گلها و گیاهان کوچکی که بر دامنه ی تو می رویند

تو قاف بلندی که زندگی تعبیر روشن خود را در قله ی تو می یابد

که آشیان سیمرغ عشق و ایثار ست

و پرنده هایی باشند ولو یکایک کلمات، با بالهای نیرومند

خیال سی مرغشان هم حتی، از کمره ی تو هرگز گذر نخواهد کرد

تو کوهی! سرکشیده به آسمان

اما نه!

تو بر فراز آسمان می تابی...

تو تبلور نوری، عصمت آفتابی

و بکارگیری واژه ها در تعبیر نام تو

به اندیشه ی ساده و خنده آور یک طفل می ماند

که فکر می کند با رفتن به قله ی یک کوه

خورشید را می توان به چنگ آورد

تو خورشیدی! خورشیدی!

اما نه!

که خورشید از تو نور می گیرد

هنگامی که هر غروب، مانده و خسته اش

به بستر قلب خویش می خوانی

و سحرگاهان سوار بر توسن آتش و نور، از مجرای دیده ها،

به آورد سرما و تیرگیش می رانی

از تفسیر نام تو، واژه ها بر خویش می لرزند

هراسان و سرگشته

بسان مورچگانی که آب در لانه شان رفته ست

و تنها هر از گاه شاعری عاشق

قلبش از یک جرقه ی نگاه تو شعله ور می شود و می نشیند به خاکستر

وزان سپس ققنوس شعری ماندگار

پر می گشاید از آن به قله ی هستی

من  اما تنها عشق ورزیدن به ترا خوب می دانم

و تعبیر نام ترا نه در میان انبوه واژه ها

که در کتاب دلم، که برگ برگ آن بوی ترا دارد  

اگر نر باید امان ز چشمان من گریه

می خوانم

تعبیری کوتاه، اما به درازای رنج آدمی بر خاک:

چند قطره خون و

دیگر هیچ.

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 20 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:52 ب.ظ

از ساحل آرامش خود ببریدم
در کشتی عشق تو مکان بگزیدم
توفان بلا و غم مرا می خنداند
بر صخره ی هجر تو زهم پاشیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد