شعر انتظار

حرفی بگوی و از لب خود کام ده مرا 

ساقی ز پا فتاده شدم جام ده مرا 

فرسود دل ز مشغله جسم و جان بیا 

بستان ز خود فراغت ایام ده مرا 

رزق مرا حواله به نامحرمان مکن 

از دست خویش باده گلفام ده مرا 

بوی گلی مشام مرا تازه می کند 

ای گلعذار بوسه به پیغام ده مرا 

بنما تبسمی و خزانم بهار کن 

ای نخل بارور، گل بادام ده مرا 

عمرم برفت و حسرت مستی ز دل نرفت 

عمری دگر ز معجزه جام ده مرا 

ای عشق، شعله بر دل پر آرزو بزن 

چندی رهایی از هوس خام ده مرا 

جانم بگیر و جام می از دست من مگیر 

ای مدعی هر آنچه دهی نام، ده مرا 

مرغ دلم به یاد رفیقان به خون تپید 

یا رب امید رستن از این دام ده مرا 

بشکفت غنچه دلم ای باد نوبهار 

خندان دلی بسان«امین» وام ده مرا 

سید علی خامنه ای

نظرات 2 + ارسال نظر
... دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ق.ظ

ای کاش روزهای "غفلت" ما از شب های "غیبت" او طولانی تر نبود.

لطیف یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:18 ب.ظ http://shabdell.blogsky.com

سلام .ای کاش از تاریخ عبرت بگیریم و دیگر کیان ها را پیاده به میدان نفرستیم.
در ضمن مصرع سوم شعر را اصلاح فرمایید «فرسود دل ز...»
موفق باشید التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد